ذوالفقار

کار پیامبر(ص) تمام شده بود. دسته های پنجاه نفره به سمتش حمله می بردند. دندان مبارکش شکسته و صورت نورانی شکافته بود. شمشیر علی(ع)  همچون پیکر مبارکش ،از فرط ضربات متعدد، زخمهای عمیق برداشته بود و دیگر توان مبارزه نداشت. ناگهان شکست. بیم آن می‌رفت نبوت و ولایت یکجا از بین برود.
اما…
غیرت علی(ع) امر خدا را زمین نمی گذاشت. پیامبر(ص)  ذوالفقارش را به حیدر سپرد. تیغ مقدس در دستان علی (ع) چنان بالا و پایین میرفت که گویی آذرخشی از ملکوت بر زمین فرود آمده است.زمین زیر پای مشرکان شکافت و آسمان به لرزه افتاد.
ملکوت که از عظمتِ روح علی (ع) به وجد آمده بود،  به حرف آمد و صدایی الهی به گوش همگان رسید. صدایی که کوه‌ها را به لرزه درآورد و در دل تاریخ ثبت شد:
“لَا فَتَی إلّا عَلِیّ وَ لَا سَیْفَ إلّا ذُوالْفَقَار”

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *