
گنبد فیروزهای امامزاده جعفر بن موسیالکاظم(ع) در شب دهم دی ۱۳۹۸ میدرخشید. شب میلاد حضرت زینب(س)، محمود با لباس دامادی به زیارت آمده بود. قدمهایش را روی سنگفرش حیاط امامزاده آهسته برمیداشت، انگار این مکان را برای رازی مهم برگزیده بود. کنار مزار شهدا ایستاد و نگاهش روی سنگ مزار شهید اردستانی ثابت ماند. به دوستش که کنارش ایستاده بود گفت: «روزی همینجا، کنار شهید اردستانی دفن میشوم…» لبخندش آرام و مطمئن بود، مثل کسی که مسیرش را میشناسد.
چند ماه قبل، در حرم حضرت زینب(س) زانو زده بود: «خدایا، همسری زینبی نصیبم کن و شهادتی در راه تو.» حالا نیمی از دعایش مستجاب شده بود. او زنجیر طلای همسرش را به جبهه مقاومت اهدا کرد، هدیهای که نشان از ایمان و ارادت عمیقش به مسیر مقاومت داشت. محمود سه پسر کوچک به نامهای محمد، علی و حسین داشت که حسین، فرصت در کنار پدر بودن را فقط دو روز تجربه کرد.
بامداد ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، در حمله مستقیم رژیم صهیونیستی به تهران، پاسدار محمود معززیفرهادیفر، در سن سیودو سالگی، دعایش بهطور کامل مستجاب شد و به آرزوی دیرینهاش رسید. پیکرش در گلزار شهدای امامزاده، کنار شهید اردستانی آرام گرفت؛ همانجا که شب عروسی، با لبخند، وعدهاش را داده بود.
دیدگاهتان را بنویسید