دسته: مرور

  • روایت عشق و ایثار در سایه‌ی شهادت

    رمان «آخرین فرصت»، نگاشته‌ی سمیرا اکبری، مانند گوهری از دل انقلاب اسلامی می‌درخشد و زندگی عاشقانه و پرهیزگارانه‌ی شهید علی کسایی، مربی و مسئول عقیدتی سیاسی مرکز پیاده ارتش شیراز، را از زبان همسرش، رفعت قافلان‌کوهی، روایت می‌کند.
    این اثر که مفتخر به تقریظ حضرت آقاست، خواننده را به سفری در عمق ایمان، محبت و فداکاری می‌برد. از لحظه‌ی خواستگاری ساده‌ای که با خطبه‌ی عقد امام خمینی (ره) پیوند یافت تا شهادت آسمانی شهید در شب عید غدیر. داستان از نگاه رفعت، همسر وفادار شهید، چون نغمه‌ای عاشقانه و معنوی پیش می‌رود. از شوق پیوندشان در روز عید غدیر تا تولد چهار فرزند و لحظه‌های پربار زندگی مشترک، خواننده با مردی آشنا می‌شود که قلبش برای خدا، خانواده و انقلاب می‌تپد.
    علی کسایی، با مقید بودن به بیت‌المال(تا آنجا که موتورش را به ارتش هدیه داد) و دستگیری از مادر و دیگران، تجسمی از ایثار و اخلاص بود و ایمانش را به رخ دشواری‌ها کشید.
    رفعت، با روایتی صریح و ساده، این زندگی پرهیزکارانه را چنان به تصویر می‌کشد که گویی خواننده در کنارشان نفس می‌کشد. سمیرا اکبری نیز با نثری روان و صمیمی، که مورد تحسین رهبر انقلاب نیز قرار گرفته،گفت‌وگوی خود با خانم قافلان کوهی را به روایتی مستند و دلنشین بدل کرده است. هر صفحه از کتاب، چون آیینه‌ای، عشق، ایمان و استقامت یک زوج انقلابی را در فراز و نشیب‌های دهه‌ی شصت بازتاب می‌دهد. تقریظ رهبر انقلاب، که شهید کسایی را «سرآمد شهدا» با «شهادت دلاورانه و آگاهانه» توصیف می‌کند، گواهی بر عمق این روایت است: «گوارا باد این همه بر این بنده‌ی مخلص… و درود خدا بر امام خمینی که انقلابش توانست چنین گوهرهای نفیسی را استخراج و تربیت کند.
    «آخرین فرصت» بیش از یک زندگی‌نامه است؛ قصه‌ای است از عشقی که حتی پس از شهادت ادامه می‌یابد، آنجا که رفعت حضور همسرش را همچنان در کنار خود حس می‌کند. این کتاب نه‌تنها داستانی عاشقانه و انقلابی است، بلکه دعوتی است به تأمل در معنای ایثار و اخلاص برای هر خواننده‌ای که در پی الگوست.
    مخاطب پیشنهادی این اثر، بزرگسالان و جوانانی که به رمان‌های دینی، تاریخی و عاشقانه با مضامین ایمان، ایثار و دفاع مقدس علاقه‌مندند.
    «آخرین فرصت» روایتی است که از دل عشق و ایمان زاده می‌شود و با نور شهادت به جاودانگی می‌رسد.

  • نغمه‌ی عشق در طواف کربلا

    رمان «پدر، عشق و پسر»، نگاشته‌ی سید مهدی شجاعی، چون شمعی فروزان در آسمان ادب دینی می‌درخشد و خوانندگان جوان را به سفری معنوی در زندگی حضرت علی‌اکبر (ع)، از لحظه‌ی تولد تا شهادت در کربلا، می‌برد. این اثر، با روایتی بدیع از زبان عُقاب، اسب وفادار حضرت، به لَیلیٰ، مادر آن بزرگ‌مرد که در بستر بیماری از واقعه‌ی کربلا دور مانده، قصه‌ای سوزناک و عاشقانه از ایثار و عشق می‌سراید. داستان در ده مجلس، چون ده پرده از یک تابلوی حماسی، با ظرافت و احساس پیش می‌رود. هر مجلس، گوشه‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر (ع) را بازگو می‌کند؛ از شوق تولدش در آغوش پدر، حضرت حسین (ع)، تا رشادت‌هایش در دشت کربلا.
    شجاعی با نثری روان و سرشار از عاطفه، نه‌تنها زندگی این جوان پاک‌سرشت را به تصویر می‌کشد، بلکه با انتخاب عُقاب به‌عنوان راوی، زاویه‌ای تازه و جان‌دار به روایت بخشیده است. عُقاب، با چشمان تیزبین و قلبی وفادار، لحظه‌های شکوه و درد را چنان روایت می‌کند که گویی خواننده خود در میان گردوغبار دشت کربلا نفس می‌کشد. سید مهدی شجاعی با قلمی آهنگین، جهانی از عشق پدرانه، ایمان راسخ و فداکاری بی‌مانند خلق کرده است. هر مجلس، چون نغمه‌ای است که از شادی‌های ساده‌ی کودکی تا عظمت شهادت در راه حق را در بر می‌گیرد. اگرچه منابع تاریخی در متن کتاب ذکر نشده‌اند، فهرست آن‌ها در پایان اثر گواهی بر دقت نویسنده در بازآفرینی این روایت است. فضای داستان، با توصیف‌های زنده از حال‌وهوای کربلا و پیوند عمیق میان پدر و پسر، قلب خواننده‌ی جوان را به تپش می‌اندازد و او را به تأمل در معنای عشق و ایثار وامی‌دارد. «پدر، عشق و پسر» فراتر از یک رمان دینی است؛ آیینه‌ای است که شجاعت، محبت و ایمان را در برابر چشمان خواننده می‌نهد.
    این اثر، که نخستین‌بار در سال ۱۳۷۳ منتشر شد و تا سال ۱۴۰۰ به چاپ پنجاه‌ودوم رسید، برای جوانانی که در پی روایتی عمیق و معنوی از عاشورا هستند، گنجی گرانبهاست.
    مخاطب پیشنهادی این اثر جوانانی هستند که به رمان‌های دینی و تاریخی با مضامین عشق، ایثار و شهادت و شهامت علاقه‌مندند.
    «پدر، عشق و پسر» روایتی است که از دل عشق پدرانه سر برمی‌آورد و در آسمان کربلا جاودانه می‌شود.

  • شکوه ایمان در خانه‌ی خدا


    رمان «طلوع روز چهارم»، نگاشته‌ی فاطمه سلیمانی ازندریانی، چون نوری از دل کعبه می‌درخشد و خواننده را به لحظه‌ی مقدس ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‌برد؛ جایی که فاطمه بنت اسد، در فراخوانی الهی، به درون خانه‌ی خدا قدم می‌نهد. این اثر، در کنار روایت این واقعه‌ی بی‌مانند، با ظرافت به زندگی چهار بانوی بهشتی(حضرت مریم، حضرت هاجر، حضرت آسیه و یوکابد) می‌پردازد که در لحظه‌ی وضع حمل، یاری‌گر این مادر والامقام بوده‌اند. داستان در خلال روایت اصلی، چون تابلویی رنگارنگ، زندگی این چهار بانوی آسمانی را به تصویر می‌کشد. سلیمانی با نثری سرشار از احساس و دقت، سختی‌ها و ایثارهای این زنان را بازگو می‌کند: از صبر حضرت مریم در برابر تهمت‌های مردم برای تولد حضرت عیسی (ع)، تا استقامت حضرت هاجر در غربت بیابان بی‌آب‌وعلف همراه طفل خردسالش، از رنج‌های حضرت آسیه، یکتاپرستِ دربار فرعون، تا شکنجه‌های پیش از شهادتش، و از اضطراب یوکابد، مادر حضرت موسی (ع)، در سپردن فرزندش به رود نیل به فرمان خدا. هر روایت، گواهی است بر صبر، توکل و تسلیم این بانوان در برابر خواست پروردگار. نویسنده با قلمی روان و شاعرانه، فضای مقدس کعبه و لحظه‌ی ولادت حضرت علی (ع) را چنان زنده بازآفرینی کرده که گویی خواننده خود در آن ضیافت الهی حضور دارد.
    نام «طلوع روز چهارم»، اشاره‌ای ظریف به پایان سه روز اقامت فاطمه بنت اسد در خانه‌ی خدا و بازگشت او به آغوش خانواده پس از این رویداد آسمانی است. هر فصل، چون نغمه‌ای از ایمان و استقامت، خواننده را به تأمل در عظمت این بانوان و پیوندشان با کعبه وامی‌دارد.
    «طلوع روز چهارم» فراتر از یک رمان دینی است؛ آیینه‌ای است از صبر، عشق و توکل که در سایه‌ی خانه‌ی خدا شکوفا می‌شود. این اثر، با روایت زندگی قهرمانان خاموشی چون فاطمه بنت اسد و بانوان بهشتی، قلب خواننده را به تپش می‌اندازد و او را به ستایش ایمانی دعوت می‌کند که در برابر سختی‌ها سر خم نمی‌کند. مخاطب پیشنهادی این اثر ارزشمند، بزرگسالان و جوانانی هستند که به رمان‌های دینی و تاریخی با مضامین ایمان، صبر و ایثار علاقه‌مندند.
    «طلوع روز چهارم» روایتی است که از دل کعبه آغاز می‌شود و با نور ایمان و استقامت به آسمان می‌رسد.

  • چراغ امید در شب‌های انتظار

    رمان «ستاره می‌بارید»، نگاشته‌ی فاطمه سلیمانی ازندریانی، مانند نغمه‌ای سوزناک از دل تاریخ دفاع مقدس، روایتگر زندگی زنانی است که در پشت جبهه‌ها، با عشق و ایثار، بار سنگین انتظار را به دوش کشیدند. این اثر، قصه‌ی قهرمانان خاموشی است که در غوغای جنگ تحمیلی، با دست‌های خالی اما دل‌هایی پرامید، چراغ خانه و زندگی را فروزان نگه داشتند.

    در هفت فصل این رمان، محبوبه، زنی سی‌وشش‌ساله، محور روایتی است که قلب خواننده را به تسخیر درمی‌آورد. او که پسرش در اسارت است و همسرش پیوسته راهی جبهه‌هاست، با دردی جانکاه اما استوار، زندگی را پیش می‌برد. محبوبه، با خواسته‌ای مادرانه از همسرش برای بازگرداندن پسرش، تجسم زنی است که در میان طوفان جنگ، امید را چون گوهری گرانبها حفظ می‌کند هر چند گاهی خود را صبور نمی بیند.
    سلیمانی با نثری احساسی و دقیق، جنگ را نه در هیاهوی گلوله‌ها، بلکه در سکوت اضطراب‌آلود خانه‌ها، در زمزمه‌ی دعا و در نگاه‌های منتظر به تصویر می‌کشد.

    نویسنده با قلمی روان و روایتی سرشار از احساس، فضای زندگی زنان در دوران جنگ را چنان بازسازی کرده که گویی خواننده در میان کوچه‌های خاکی و خانه‌های پر از انتظار آن روزگار نفس می‌کشد. هر فصل، پنجره‌ای است به سوی زندگی زنانی که در نبود همسران، پدران و برادرانشان، با شجاعت و صبوری، مسئولیت خانواده را به دوش گرفتند. محبوبه و دیگر زنان داستان، با نقش‌های بی‌ادعایشان، چون ستارگانی در آسمان تیره‌ی جنگ می‌درخشند.

    «ستاره می‌بارید» بیش از یک رمان باشد، مرثیه‌ای است برای ایثار زنانی که جنگ را نه با سلاح، بلکه با قلب‌هایشان جنگیدند. این اثر، با نگاهی نو به دفاع مقدس، خواننده‌ی بزرگسال را به تأمل در فداکاری‌های ناگفته وامی‌دارد و نشان می‌دهد که امید، حتی در تاریک‌ترین لحظه‌ها، می‌تواند راه را روشن کند.

    مخاطب پیشنهادی این اثر علاقمندان به رمان‌های تاریخی و احساسی با محوریت نقش زنان در دفاع مقدس و مضامین ایثار و استقامت هستند.

    «ستاره می‌بارید» روایتی است که از دلِ درد و انتظار سر برمی‌آورد، اما با نور امید و ایثار به آسمان می‌رسد.

  • دور تو گشتم

    سفرنامه‌ی «دورت بگردم»، نگاشته‌ی فائضه غفار حدادی، خواننده را به عظیم‌ترین کنگره‌ی سالانه‌ی جهان، سفر معنوی حج، می‌برد؛ جایی که طنین دعا، عطر حرم‌ها و زمزمه‌های دل‌انگیز هم‌سفران در هم می‌آمیزد. این اثر، با قلمی صمیمی و طنزی دلپذیر، تجربه‌ای تازه و ژرف از حج را پیش چشم خواننده می‌گشاید و او را در لحظه‌های ناب اشک و لبخند همراه می‌سازد.

    داستان این سفرنامه از دو سال پیش از عزیمت آغاز می‌شود و تا واپسین روز سفر ادامه می‌یابد. فائضه غفار حدادی با نگاهی نو، ریز و درشت تجربه‌هایش را در قالب قطعاتی کوتاه و دلنشین روایت می‌کند؛ از شوق دیدار حرم شریف تا گفت‌وگوهای شیرین با هم‌کاروانی‌ها و لحظه‌های غیرمنتظره‌ای که قلب را به تپش می‌اندازد. او با طنزی لطیف، حتی دشواری‌های سفر را به خاطراتی شیرین بدل می‌کند و خواننده را به میهمانی‌ای معنوی دعوت می‌نماید که هم خنده بر لب می‌آورد و هم اشک در چشم. یکی از درخشان‌ترین قطعات این اثر، روایت روز سی‌ویکم است؛ جایی که نویسنده در آستانه ی چهل سالگی، نامه‌ای که عاشقانه و خالصانه به امام زمان (عج) نوشته را با خواننده به اشتراک میگذارد و روح خواننده را به پرواز درمی‌آورد.

    نویسنده با نثری روان و روایتی آهنگین، جهانی زنده از حرم‌ها، بازارها و لحظه‌های ناب حج خلق کرده است. هر قطعه، گویی تکه‌ای از یک تابلوی رنگارنگ است که صدای زمزمه‌ی دعا و گرمای همدلی و برادری را در خود دارد.
    غفار حدادی نه‌تنها تجربه‌ی شخصی‌اش را به اشتراک می‌گذارد، بلکه با ظرافت، خواننده را به تأمل در معنای عمیق این سفر معنوی وامی‌دارد. او با توصیف جزئیاتی چون مکالمات هم‌کاروانی‌ها یا حال‌وهوای حرم، خواننده را چنان همراه خود می‌کند که گویی خود در این سفر حضور دارد.

    نام «دورت بگردم» از عمق شوق و ارادت نویسنده به کعبه، قلب تپنده‌ی ایمان، سرچشمه می‌گیرد. او در لحظه‌ای تأمل‌برانگیز، خلوتی کعبه را در ایام کرونا می‌بیند و با دلی آکنده از عشق، این نام را نجوا می‌کند. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «یک لحظه احساس کردم همه‌ی ماجرای کرونا و بگیر و ببند و نرو و نیا، کار شیطان بوده تا بتواند این صحنه را ببیند و ما را پیش فرزند کعبه شرمنده کند. مگر نه اینکه چرخش همیشگی مسلمانان دور کعبه شبیه جریان دائمی خون در بدنه‌ی دین بود؟ لابد بی‌رونق شدنش برای شیطان موفقیت بزرگی محسوب می‌شد. می‌توانستم شکلک‌های خنده و رضایت شیطان را تصور کنم که همراه عکس کعبه‌ی خالی بدون طواف‌کننده برای نوچه‌هایش می‌فرستاد. بی‌اختیار دستم را کوبیدم روی سینه‌ام و گفتم: ‘دورت بگردم… نبینم خلوتی تو!’» این نجوای عاشقانه، که ریشه در ایمان و حسرت حفظ شکوه طواف دارد، نام این سفرنامه را جاودانه کرده است.

    «دورت بگردم» فراتر از یک سفرنامه است؛ آیینه‌ای است از شوق، ایمان و پیوندهای انسانی که در سایه‌ی کعبه شکوفا می‌شوند. این اثر به خوانندگان می‌آموزد که حج نه‌تنها سفری به سوی خانه‌ی خداست، بلکه سفری است به سوی خویشتن و معرفت.
    خواندن این کتاب، چه برای آنانی که به حج رفته‌اند و چه برای کسانی که در آرزوی این سفرند، چنان دل انگیز است که شوق طواف کعبه را در دل هر خواننده ای شعله ورتر می سازد.

    مخاطب پیشنهادی این سفرنامه، کسانی هستند که به روایت‌های صمیمی و طناز از سفرهای معنوی علاقه‌مندند، به‌ویژه آنان که در پی تجربه‌ای تازه از طواف دل هستند.

    «دورت بگردم» روایتی است که با دلتنگی و شور آغاز می‌شود، با اشک ژرف می‌گردد و در نور ایمان به پایان می‌رسد.

  • سفری از زنجیر اسارت تا نور حقیقت

    رمان «جاسوس امین»، به قلم الهام صفار، چون مشعلی در دل تاریکی‌های سامرای عباسی می‌درخشد و خواننده‌ی نوجوان را به دنیایی پر از راز، خطر و امید می‌کشاند. این داستان تاریخی پرهیجان ، قصه‌ی امین است؛ پسری هفده‌ساله که در گرداب ناچاری و کینه گرفتار می‌شود، اما سرنوشت او را به مسیری می‌برد که قلب و روحش را برای همیشه دگرگون می‌کند.
    داستان در کوچه‌های خاکی و قصرهای پرشکوه سامرا جان می‌گیرد، جایی که دیوارها رازهای ناگفته را زمزمه می‌کنند. امین، با ازدست‌دادن سرپرستانش ، به دام انتخابی نادرست می‌افتد و به‌عنوان برده به قصر خلیفه فرستاده می‌شود. کینه‌ای که از شیعیان در دل دارد، او را به بازی خطرناکی از فریب و جاسوسی می‌کشاند. اما در این مسیر، مهربانی انسان‌هایی چون ابوعمرو و جرقه‌ی عشقی که در قلبش برای حلما شعله می‌کشد، او را به بازنگری در باورهایش وامی‌دارد. لحظه‌ای که امین سایه‌ای مرموز را پشت پنجره‌ی حجره می‌بیند، با دستاری که چهره‌اش را پنهان کرده، چنان قلب خواننده را به تپش می‌اندازد که انگار خود در آن شب تاریک ایستاده است.

    الهام صفار با قلم روان و روایتی پرکشش، سامرای قرن سوم هجری را چنان زنده بازآفرینی کرده که بوی بازار، غوغای قصر و زمزمه‌ی حقیقت در گوش خواننده طنین‌انداز می‌شود.

    «جاسوس امین» بیش از یک قصه‌ی تاریخی است؛ دعوتی است به شجاعت برای روبه‌روشدن با اشتباهات و یافتن حقیقت در میان سایه‌های فریب. این رمان به خوانندگان نوجوان می‌آموزد که حتی در تاریک‌ترین لحظه‌ها، یک انتخاب درست می‌تواند راه را به سوی آزادی هموار کند.
    مخاطب پیشنهادی این داستان نوجوانانی هستند که به داستان‌های تاریخی پرهیجان با درون‌مایه‌های عاطفی علاقه دارند.

    «جاسوس امین» قصه‌ای است که از اسارت و کینه خلق می‌شود، اما با عشق و حقیقت به نور می‌رسد.

  • پیوند برادری در آیینه‌ی غدیر



    رمان «در اسارت نفرت»، نگاشته‌ی عطیه سادات صالحیان، چون نغمه‌ای کهن در گوش تاریخ طنین می‌اندازد و خوانندگان نوجوان را به شام و مکه‌ی روزگار  پیامبر اکرم (ص) می‌برد؛ سرزمینی که در آن غبار کاروان‌ها با نوای رحمت نبوی درآمیخته و سایه‌ی اسارت، دل‌های امیدوار را به آزمون می‌کشد. این روایت تاریخی پرشور، قصه‌ی دو برادر ایرانی به نام های روزبه و سام، است که در گرداب اندوه و نفرت، راهی به سوی ایمان و رهایی می‌جویند.

    داستان از تلخی جدایی جان می‌گیرد. روزبه و سام، که همراه پدرشان در کاروانی تجاری‌ عازم شام هستند، گرفتار تندباد سرنوشت می‌شوند. اسارت، آن‌ها را از یکدیگر دور می‌کند و هر یک را به سویی از این جهان پرآشوب می‌کشاند. روزبه، با قلبی زخم‌خورده، در مسیری پرراز گام برمی‌دارد که او را با چهره‌هایی چون سلمان پارسی، یار وفادار پیامبر (ص) پیوند می‌دهد. این سفر، تنها جستجویی برای بازیافتن سام نیست؛ بلکه سفری است به ژرفای ایمان، جایی که مهربانی پیامبر (ص) و سلوک یارانش،غم و تاریکی را از دل روزبه می‌زداید.

    عطیه سادات صالحیان با نثری خوش‌آهنگ و روایتی پرماجرا، جهانی اصیل از بازارهای شلوغ شام تا آرامش مقدس غدیر بازآفرینی کرده است. هر صحنه، گویی تابلویی است که بوی خاک، طنین گام‌های کاروان و زمزمه‌ی دعا را به جان خواننده می‌ریزد.
    در غدیر، جایی که بلال با صوت اذانش آسمان را می‌شکافد، این روایت به اوج خود می‌رسد. روزبه و سام، در لحظه‌ای سرشار از شکوه، زیر سایه‌ی پیامبر (ص) و در حضور امیرالمؤمنین علی (ع)، به بیعتی ابدی دست می‌یازند. این پیوند، که در قلب غدیر خم جوانه می‌زند، نه‌تنها برادری آن‌ها را جاودانه می‌کند، بلکه ایمانشان را به نوری ماندگار بدل می‌سازد.

    «در اسارت نفرت» فراتر از یک قصه‌ی تاریخی است؛ آینه‌ای است که برادری، بخشش و جستجوی حقیقت را در برابر چشمان خواننده می‌نهد. این رمان به نوجوانان می‌آموزد که حتی در زنجیرهای اسارت، امید و ایمان می‌توانند دو بال‌ رهایی باشند.

    مخاطب پیشنهادی در اسارت نفرت، نوجوانانی هستند که به داستان‌های تاریخی پرهیجان با پیام‌های عمیق درباره‌ی خانواده، دوستی و ایمان علاقه‌مندند.

    «در اسارت نفرت» روایتی است که از سایه‌ی اندوه سر برمی‌آورد، اما در نور ایمان و برادری به شکوفایی می‌رسد.

  • تیر رهایی در قلب اسارت

    رمان «آخرین مسابقه»، قلم زده ی عطیه سادات صالحیان،در دل تاریخ، خوانندگانش را به قصرهای پرشکوه و پرراز دوران هارون‌الرشید می‌برد. این روایت تاریخی پرماجرا، قصه‌ی تلما، کنیزی شجاع و تیرانداز است که در گرداب اسارت، راهی به سوی آزادی و حقیقت می‌جوید.

    داستان از حرکت کاروانِ ارباب عمران و خانواده اش در بیابان جان می‌گیرد. تلما،به همراه پدر و مادرش در خدمت ارباب عمران و دخترش فاخته هستند.
    تلما با شجاعت، زندگی فاخته را نجات می‌دهد. این دلاوری، او را به قصر باشکوه هارون می‌کشاند، اما شکوه قصر به‌زودی به دام اسارتی تازه بدل می‌شود. در مسابقه‌ای نفس‌گیر، تیراندازی تلما چشم‌ها را خیره می‌کند و او را در برابر انتخابی سرنوشت‌ساز قرار می‌دهد. آزادی خویش یا وفاداری به انسانیتی که در دلش جوانه زده. در این مسیر، تلما با محبت‌هایی روبه‌رو می‌شود که قلبش را به سوی نوری معنوی هدایت می‌کند.

    عطیه سادات صالحیان با نثری روان و روایتی آهنگین، جهانی زنده از قصرهای عباسی بازآفرینی کرده است. از نسیم ملایمی که پرده‌های پنجره را می‌رقصاند تا بوی عود نیم‌سوخته‌ای که در اتاق‌های مجلل می‌پیچد، هر صحنه گویی خواننده را به قلب تاریخ می‌کشاند. تلما، با قلب پرشور و روح سرکشش، قهرمانی است که هر نوجوان می‌تواند در او، خود را ببیند. دختری گرفتار در زنجیرهای اسارت، اما در جستجوی آزادی و حقیقت.

    لحظه‌ای که تلما با خدیجه، خواهر امام رضا (ع)، روبه‌رو می‌شود، داستان به اوج خود می‌رسد. خدیجه، با قلب رئوف و کلام حکیمانه‌اش، تلما را در برابر رازهای قصر و حقیقت زندگی‌اش قرار می‌دهد. این دیدار، نه‌تنها تلما را از تاریکی نجات می‌دهد، بلکه پیوندی معنوی را در دل داستان می‌سازد که خواننده را به تأمل در رحمت و انسانیت وامی‌دارد.

    «آخرین مسابقه» فراتر از یک داستان تاریخی است؛ روایتی است از شجاعت، وفاداری و پیروزی وجدان بر فریب. این رمان به مخاطبش می‌آموزد که حتی در تنگنای اسارت، یک انتخاب درست می‌تواند تیری باشد به سوی رهایی.

    مخاطب این رمان نوجوانانی هستند که به داستان‌های تاریخی پرهیجان با پیام‌های ژرف درباره‌ی آزادی، وفاداری و ایمان علاقه‌مندند.

    «آخرین مسابقه» قصه‌ای است که از سایه‌ی اسارت سر برمی‌آورد، اما با نور حقیقت و شجاعت به اوج می‌رسد.

  • سوگ مدینه، نور حقیقت

    رمان «راهی»، آفریده ی رضوان کفایتی، چون طوماری کهن در دل تاریخ گشوده می‌شود و خواننده را به مدینه‌ی پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌برد؛ جایی که غبار اندوه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بر کوچه‌ها نشسته و هیاهوی سقیفه سرنوشت امت را به تاراج برده است. این رمان تاریخی، که با ظرافتی کم‌نظیر وقایع حساس قرن اول هجری را به تصویر می‌کشد، داستان حبیب است؛ جوانی که در سفری از انکار به بیعت با امیرالمؤمنین علی (ع) می‌رسد، در حالی که عشقی غیرمنتظره قلب و ایمانش را به بوته‌ی آزمایش می‌گذارد.

    داستان در بستری از تلاطم‌های تاریخی جان می‌گیرد. حبیب، فرستاده‌ی خلیفه‌ی اول، همراه دو مأمور دیگر از مدینه به یمن رهسپار می‌شود تا بیعت مردمان را برای خلافت بستاند. این مأموریت، که در ظاهر سفری سیاسی است، به زودی به مسیری پرپیچ‌وخم بدل می‌شود که باورها و وفاداری‌های حبیب را به چالش می‌کشد. در یمن، او در دام عشقی گرفتار می‌شود که چون آتشی، خاکستر تردیدهایش را شعله‌ور می‌کند و او را به بازنگری در حقیقت و عدالت وامی‌دارد. هر گام در این سفر، نه‌تنها حبیب را به امیرالمؤمنین (ع) نزدیک‌تر می‌کند، بلکه خواننده را در عمق احساس و تأمل غرق می‌سازد.

    رضوان کفایتی با نثری خوش‌خوان و روایتی عمیق، جهانی اصیل از مدینه و یمن قرن اول هجری بازآفرینی کرده است. از عطر خاک کوچه‌های مدینه تا غبار دشت‌های یمن، هر صحنه چنان ملموس است که گویی خواننده خود شاهد تلخی‌ها و امیدهای آن دوران است. حبیب، قهرمان داستان، مردی است که در کشمکش میان وظیفه و حقیقت گرفتار شده؛ شخصیتی که با تردیدها، عشق و شجاعتش، آیینه‌ای از سؤالات همیشگی بشر است. عشق او، که چون نوری در تاریکی داستان می‌درخشد، نه‌تنها به روایت گرما می‌بخشد، بلکه پرسش‌هایی عمیق درباره‌ی وفاداری و فداکاری برمی‌انگیزد.

    «راهی» با تکیه بر منابع تاریخی معتبر، داستانی خلق کرده که هم قلب را به تپش می‌اندازد و هم ذهن را به تأمل در عدالت، حقیقت و ایمان وامی‌دارد. این رمان، بیش از یک بازسازی تاریخی، دعوتی است به بازخوانی انتخاب‌هایی که تاریخ را رقم زدند و هنوز در گوشه‌های قلب ما طنین‌اندازند.

    مخاطب پیشنهادی راهی، بزرگسالانی هستند که به رمان‌های تاریخی با درون‌مایه‌های عمیق عاطفی، معنوی و پرسش‌های فلسفی علاقه‌مندند.

    «راهی» قصه‌ای است که از خاکستر تردید زاده می‌شود، اما با شعله‌ی عشق و ایمان به سوی حقیقت اوج می‌گیرد.

  • کابوسی که راه به سوی حقیقت می‌گشاید

    رمان «یرحا»، قلم زده ی سمانه خاکبازان، چون ستاره‌ای در آسمان تاریخ می‌درخشد و خواننده‌ی نوجوان را به شهر مرو در دوران ولیعهدی امام رضا (ع) می‌کشاند؛ جایی که عطر مناظرات علمی، غوغای بازارها و زمزمه‌های معنوی در هم می‌آمیزند. این اثر، با پیوند هنرمندانه‌ی تاریخ و تخیل، روایتگر سفری عمیق و پرماجراست که از کابوسی مرموز آغاز می‌شود و به نوری از حقیقت می‌رسد.

    داستان با کابوسی هولناک گشوده می‌شود که هر شب ذهن یرحا، دختری یهودی و کنجکاو، را به اسارت می‌گیرد: عمارتی فروریخته که بوی مرگ می‌دهد، ناله‌ای که گاه زوزه‌ی باد است و گاه فریادی انسانی. این کابوس، چون نخی نامرئی، داستان را پیش می‌برد و یرحا را، چه در خواب و چه در بیداری، به سوی سرنوشتش هدایت می‌کند. یرحا به همراه پدرش، حارث، و ندیمه‌ی وفادارش، ایلا، به مرو سفر می‌کند تا به هاران، پدربزرگش، که در این شهر منتظرشان است، بپیوندد. اما سایه‌ی راحیل، مادر ازدست‌رفته‌ی یرحا، همچنان بر قلب او سنگینی می‌کند. در مرو، یرحا با کلام و کردار والای امام رضا (ع) روبه‌رو می‌شود و پرسش‌هایش درباره‌ی هویت، عشق و حقیقت او را به سفری تنها اما روشنگر می‌کشاند.

    سمانه خاکبازان با بهره‌گیری از منابع تاریخی معتبر، مانند «عیون اخبار الرضا»، جهانی چنان زنده و باورپذیر خلق کرده که خواننده خود را در کوچه‌های مرو، میان مناظرات پرشور و عمارت‌های رازآلود می‌یابد. توصیف صحنه‌هایی چون عمارتی مرگ‌زده که کابوس‌های یرحا را شکل می‌دهد، چنان نفس‌گیر است که ضربان قلب خواننده را تندتر می‌کند. این کابوس‌ها نه‌تنها به داستان هیجان می‌بخشند، بلکه بازتابی از تردیدها و ترس‌های درونی یرحا هستند که با نور دانش و محبت امام رنگ می‌بازند.

    یرحا، قهرمان داستان، قلبی تپنده به رمان می‌دهد. او دختری است که هر نوجوان می‌تواند با او هم‌ذات‌پنداری کند: پرشور، پرسشگر و درگیر سوال‌های بزرگ زندگی. ایلا، ندیمه‌ی او، چون دوستی صمیمی، گرما و همراهی به داستان می‌افزاید، و یاد راحیل، مادر یرحا، لایه‌ای عاطفی و عمیق به روایت می‌بخشد.

    «یرحا» برای مخاطب نوجوان، بیش از یک قصه‌ی تاریخی است؛ دعوتی است به شجاعت در پرسیدن و جستجوی حقیقت. این رمان با نثری روان، داستانی پرکشش و پیامی الهام‌بخش، نه‌تنها پنجره‌ای به فرهنگ و اندیشه‌ی دوران عباسی می‌گشاید، بلکه به خواننده می‌آموزد که حتی تاریک‌ترین کابوس‌ها می‌توانند راهی به سوی روشنایی باشند.

    مخاطب پیشنهادی این اثر نوجوانانی هستند که به رمان‌های تاریخی با درون‌مایه‌ی معنوی و پرسش‌های فلسفی علاقه‌مندند و از قصه‌های پرماجرا لذت می‌برند.

    «یرحا» قصه‌ای است که از کابوس زاده می‌شود، اما با نوری از حقیقت و خودشناسی به پایان می‌رسد.