دسته: مرور

  • تیر رهایی در قلب اسارت

    رمان «آخرین مسابقه»، قلم زده ی عطیه سادات صالحیان،در دل تاریخ، خوانندگانش را به قصرهای پرشکوه و پرراز دوران هارون‌الرشید می‌برد. این روایت تاریخی پرماجرا، قصه‌ی تلما، کنیزی شجاع و تیرانداز است که در گرداب اسارت، راهی به سوی آزادی و حقیقت می‌جوید.

    داستان از حرکت کاروانِ ارباب عمران و خانواده اش در بیابان جان می‌گیرد. تلما،به همراه پدر و مادرش در خدمت ارباب عمران و دخترش فاخته هستند.
    تلما با شجاعت، زندگی فاخته را نجات می‌دهد. این دلاوری، او را به قصر باشکوه هارون می‌کشاند، اما شکوه قصر به‌زودی به دام اسارتی تازه بدل می‌شود. در مسابقه‌ای نفس‌گیر، تیراندازی تلما چشم‌ها را خیره می‌کند و او را در برابر انتخابی سرنوشت‌ساز قرار می‌دهد. آزادی خویش یا وفاداری به انسانیتی که در دلش جوانه زده. در این مسیر، تلما با محبت‌هایی روبه‌رو می‌شود که قلبش را به سوی نوری معنوی هدایت می‌کند.

    عطیه سادات صالحیان با نثری روان و روایتی آهنگین، جهانی زنده از قصرهای عباسی بازآفرینی کرده است. از نسیم ملایمی که پرده‌های پنجره را می‌رقصاند تا بوی عود نیم‌سوخته‌ای که در اتاق‌های مجلل می‌پیچد، هر صحنه گویی خواننده را به قلب تاریخ می‌کشاند. تلما، با قلب پرشور و روح سرکشش، قهرمانی است که هر نوجوان می‌تواند در او، خود را ببیند. دختری گرفتار در زنجیرهای اسارت، اما در جستجوی آزادی و حقیقت.

    لحظه‌ای که تلما با خدیجه، خواهر امام رضا (ع)، روبه‌رو می‌شود، داستان به اوج خود می‌رسد. خدیجه، با قلب رئوف و کلام حکیمانه‌اش، تلما را در برابر رازهای قصر و حقیقت زندگی‌اش قرار می‌دهد. این دیدار، نه‌تنها تلما را از تاریکی نجات می‌دهد، بلکه پیوندی معنوی را در دل داستان می‌سازد که خواننده را به تأمل در رحمت و انسانیت وامی‌دارد.

    «آخرین مسابقه» فراتر از یک داستان تاریخی است؛ روایتی است از شجاعت، وفاداری و پیروزی وجدان بر فریب. این رمان به مخاطبش می‌آموزد که حتی در تنگنای اسارت، یک انتخاب درست می‌تواند تیری باشد به سوی رهایی.

    مخاطب این رمان نوجوانانی هستند که به داستان‌های تاریخی پرهیجان با پیام‌های ژرف درباره‌ی آزادی، وفاداری و ایمان علاقه‌مندند.

    «آخرین مسابقه» قصه‌ای است که از سایه‌ی اسارت سر برمی‌آورد، اما با نور حقیقت و شجاعت به اوج می‌رسد.

  • سوگ مدینه، نور حقیقت

    رمان «راهی»، آفریده ی رضوان کفایتی، چون طوماری کهن در دل تاریخ گشوده می‌شود و خواننده را به مدینه‌ی پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌برد؛ جایی که غبار اندوه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بر کوچه‌ها نشسته و هیاهوی سقیفه سرنوشت امت را به تاراج برده است. این رمان تاریخی، که با ظرافتی کم‌نظیر وقایع حساس قرن اول هجری را به تصویر می‌کشد، داستان حبیب است؛ جوانی که در سفری از انکار به بیعت با امیرالمؤمنین علی (ع) می‌رسد، در حالی که عشقی غیرمنتظره قلب و ایمانش را به بوته‌ی آزمایش می‌گذارد.

    داستان در بستری از تلاطم‌های تاریخی جان می‌گیرد. حبیب، فرستاده‌ی خلیفه‌ی اول، همراه دو مأمور دیگر از مدینه به یمن رهسپار می‌شود تا بیعت مردمان را برای خلافت بستاند. این مأموریت، که در ظاهر سفری سیاسی است، به زودی به مسیری پرپیچ‌وخم بدل می‌شود که باورها و وفاداری‌های حبیب را به چالش می‌کشد. در یمن، او در دام عشقی گرفتار می‌شود که چون آتشی، خاکستر تردیدهایش را شعله‌ور می‌کند و او را به بازنگری در حقیقت و عدالت وامی‌دارد. هر گام در این سفر، نه‌تنها حبیب را به امیرالمؤمنین (ع) نزدیک‌تر می‌کند، بلکه خواننده را در عمق احساس و تأمل غرق می‌سازد.

    رضوان کفایتی با نثری خوش‌خوان و روایتی عمیق، جهانی اصیل از مدینه و یمن قرن اول هجری بازآفرینی کرده است. از عطر خاک کوچه‌های مدینه تا غبار دشت‌های یمن، هر صحنه چنان ملموس است که گویی خواننده خود شاهد تلخی‌ها و امیدهای آن دوران است. حبیب، قهرمان داستان، مردی است که در کشمکش میان وظیفه و حقیقت گرفتار شده؛ شخصیتی که با تردیدها، عشق و شجاعتش، آیینه‌ای از سؤالات همیشگی بشر است. عشق او، که چون نوری در تاریکی داستان می‌درخشد، نه‌تنها به روایت گرما می‌بخشد، بلکه پرسش‌هایی عمیق درباره‌ی وفاداری و فداکاری برمی‌انگیزد.

    «راهی» با تکیه بر منابع تاریخی معتبر، داستانی خلق کرده که هم قلب را به تپش می‌اندازد و هم ذهن را به تأمل در عدالت، حقیقت و ایمان وامی‌دارد. این رمان، بیش از یک بازسازی تاریخی، دعوتی است به بازخوانی انتخاب‌هایی که تاریخ را رقم زدند و هنوز در گوشه‌های قلب ما طنین‌اندازند.

    مخاطب پیشنهادی راهی، بزرگسالانی هستند که به رمان‌های تاریخی با درون‌مایه‌های عمیق عاطفی، معنوی و پرسش‌های فلسفی علاقه‌مندند.

    «راهی» قصه‌ای است که از خاکستر تردید زاده می‌شود، اما با شعله‌ی عشق و ایمان به سوی حقیقت اوج می‌گیرد.

  • کابوسی که راه به سوی حقیقت می‌گشاید

    رمان «یرحا»، قلم زده ی سمانه خاکبازان، چون ستاره‌ای در آسمان تاریخ می‌درخشد و خواننده‌ی نوجوان را به شهر مرو در دوران ولیعهدی امام رضا (ع) می‌کشاند؛ جایی که عطر مناظرات علمی، غوغای بازارها و زمزمه‌های معنوی در هم می‌آمیزند. این اثر، با پیوند هنرمندانه‌ی تاریخ و تخیل، روایتگر سفری عمیق و پرماجراست که از کابوسی مرموز آغاز می‌شود و به نوری از حقیقت می‌رسد.

    داستان با کابوسی هولناک گشوده می‌شود که هر شب ذهن یرحا، دختری یهودی و کنجکاو، را به اسارت می‌گیرد: عمارتی فروریخته که بوی مرگ می‌دهد، ناله‌ای که گاه زوزه‌ی باد است و گاه فریادی انسانی. این کابوس، چون نخی نامرئی، داستان را پیش می‌برد و یرحا را، چه در خواب و چه در بیداری، به سوی سرنوشتش هدایت می‌کند. یرحا به همراه پدرش، حارث، و ندیمه‌ی وفادارش، ایلا، به مرو سفر می‌کند تا به هاران، پدربزرگش، که در این شهر منتظرشان است، بپیوندد. اما سایه‌ی راحیل، مادر ازدست‌رفته‌ی یرحا، همچنان بر قلب او سنگینی می‌کند. در مرو، یرحا با کلام و کردار والای امام رضا (ع) روبه‌رو می‌شود و پرسش‌هایش درباره‌ی هویت، عشق و حقیقت او را به سفری تنها اما روشنگر می‌کشاند.

    سمانه خاکبازان با بهره‌گیری از منابع تاریخی معتبر، مانند «عیون اخبار الرضا»، جهانی چنان زنده و باورپذیر خلق کرده که خواننده خود را در کوچه‌های مرو، میان مناظرات پرشور و عمارت‌های رازآلود می‌یابد. توصیف صحنه‌هایی چون عمارتی مرگ‌زده که کابوس‌های یرحا را شکل می‌دهد، چنان نفس‌گیر است که ضربان قلب خواننده را تندتر می‌کند. این کابوس‌ها نه‌تنها به داستان هیجان می‌بخشند، بلکه بازتابی از تردیدها و ترس‌های درونی یرحا هستند که با نور دانش و محبت امام رنگ می‌بازند.

    یرحا، قهرمان داستان، قلبی تپنده به رمان می‌دهد. او دختری است که هر نوجوان می‌تواند با او هم‌ذات‌پنداری کند: پرشور، پرسشگر و درگیر سوال‌های بزرگ زندگی. ایلا، ندیمه‌ی او، چون دوستی صمیمی، گرما و همراهی به داستان می‌افزاید، و یاد راحیل، مادر یرحا، لایه‌ای عاطفی و عمیق به روایت می‌بخشد.

    «یرحا» برای مخاطب نوجوان، بیش از یک قصه‌ی تاریخی است؛ دعوتی است به شجاعت در پرسیدن و جستجوی حقیقت. این رمان با نثری روان، داستانی پرکشش و پیامی الهام‌بخش، نه‌تنها پنجره‌ای به فرهنگ و اندیشه‌ی دوران عباسی می‌گشاید، بلکه به خواننده می‌آموزد که حتی تاریک‌ترین کابوس‌ها می‌توانند راهی به سوی روشنایی باشند.

    مخاطب پیشنهادی این اثر نوجوانانی هستند که به رمان‌های تاریخی با درون‌مایه‌ی معنوی و پرسش‌های فلسفی علاقه‌مندند و از قصه‌های پرماجرا لذت می‌برند.

    «یرحا» قصه‌ای است که از کابوس زاده می‌شود، اما با نوری از حقیقت و خودشناسی به پایان می‌رسد.